از دید بنیانگذار جمهوری اسلامی، احزاب تا چه میزان در فعالیت خود مجاز و آزاد بودند؟
دیدگاه امام نسبت به موضوعاتی نظیر احزاب بسیار متفاوت بود با موضوع فعالیت مجاز و غیرمجاز و حدود آزادی آنها در کشور، زیرا در اندیشه امام کشف قانون یا وضع قوانین موضوعه جزء وظایف نهادهای قانونگذاری است که حوزه فعالیت احزاب و جواز و حدود فعالیتهای آنها را تعیین مینماید. حتی مسائل مهمتری هم هست که دیدگاههای حضرت امام مبنای عمل قرار نمیگیرد. مثلا امام از لحاظ اعتقادی یک مسلمان شیعه دوازده امامی بودهاند و به اعتقادات خود سخت پایبند اما نمیتوان به مسلمانان سنی مذهب و اقلیتهای مذهبی گفت چون رهبر انقلاب در مورد نبوت و امامت چنین اعتقادی دارند، شما هم باید همان اعتقادات را داشته باشید.
بنابراین حدود آزادیهای احزاب را قانون تعیین میکرده و نه نظر امام خمینی(ره)، اما به طور طبیعی نظرات بنیانگذار در برخی امور از جمله نگاه به احزاب تاثیرگذار بوده است و چون احزاب در ایران نه در زمان مشروطه و نه در دوران ملی شدن نفت و نه در قیام پانزده خرداد و نه در زمان شکلگیری انقلاب با همه فراز و نشیبهایش چندان موفق نبوده به رغم آنکه ایشان شخصیتی حزبی مانند مرحوم مهندس بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت برگزیدند در حکم ایشان چنین مرقوم داشتند: «جنابعالى را بدون در نظر گرفتن روابط حزبى و بستگى به گروهى خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مىنمایم.»
تابستان سال 56 چند نفر از شاگردان امام خمینی(ره) ایجاد یک حزب تمام عیار اسلامی را میان خود طرح کردند و به گفته آقای هاشمی رفسنجانی: «وقتی که فضای سیاسی ایران یک مقداری باز شد، کسی را خدمت امام فرستادیم. امام آن موقع اواخر ایام اقامتشان در نجف بود. آن موقع ایشان موافقت نکردند. تعبیری که بعداً من خودم شنیدم از امام درباره اینکه چرا موافقت نمیکنند این بود که میگفتند حزب یک چیز تدریجیالحصول است. من نمیتوانم چیزی را که هر زمان میتواند یک وضع داشته باشد که اکنون قابل پیشبینی نیست، تایید کنم. شماها را میتوانم تایید کنم چون میدانم شما خوب کار میکنید. اما حزب بالاخره یک سازمانی میشود. یک سازمان وجود خاصی برای خودش پیدا میکند و تداوم دارد. ادوار بعد را من نمیدانم چه میشود. لذا تایید نمیکردند. اما با استدلال ایشان مبنی بر نیاز روحانیت به انسجام و تشکل به منظور ساختن کادرهای مورد نیاز نظام و همچنین بدست گرفتن ابتکار عمل، در نهایت امام با پیشنهاد تاسیس حزب موافقت کردند و حتی مبلغ 5 میلیون تومان نیز در ابتدای حزب به منظور فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی کمک کردند.»
از جملات فوق به خوبی برمیآید که تاسیس آن حزب لااقل در بدو طرح آن مورد رضایت امام نبوده است. با این حال لازم به یادآوری است که در فضای پرشور نهضت اسلامی بسیاری از احزابی که توسط رژیم شاه منحل شده بود، تجدید سازمان کرده و شروع به فعالیت کردند. با پیروزی انقلاب افراد و گروههای مختلف نیز شروع به تشکیل حزب نمودند. در چنین فضایی در 29 بهمن1357 یعنی یک هفته پس از پیروزی انقلاب، پنج نفر از شخصیتهای روحانی مورد اعتماد و علاقه امام نیز تصور کردند بدون داشتن تشکیلات حزبی قادر به تاثیرگذاری مطلوب در روند انقلاب نخواهند بود و لذا مبادرت به تشکیل حزب جمهوری اسلامی کردند. نظر به آنکه موسسین اولیه حزب عموماً مورد تایید و علاقه امام بودند، اینگونه در جامعه القا شده که امام مشوق تاسیس آن بودهاند، حال آنکه به نظر میرسد حتی اگر مطالب آقای هاشمی هم وجود نداشت به حصر عقل و به دلائل زیر نباید امام نسبت به تاسیس آن حزب رضایت قلبی داشته باشند حتی اگر به علت اصرار آقایان موافقت و کمک مالی هم به اعضای آن کرده باشند:
اعضای آن حزب اکثراًً عضو شورای انقلاب بودند و مصوبات شورا میتوانست در افکار عمومی به منزله القائات حزب جمهوری تلقی شود.
اعضای موسس همگی روحانی بودند و امام خمینی اگر چه به داشتن تشکل و نظم و انضباط بین روحانیون اهمیت زیادی میدادند اما بسیار بعید است که با حزبی شدن روحانیت هم موافق باشند. زیرا احزاب در رقابت با یکدیگر قرار میگیرند که ممکن است آنها را در تقابل با احزاب دیگر قرار دهد.
در شرایط پیچیده ابتدای انقلاب که امام به شخصیتهای کاملاً مورد وثوق محتاج بودند تا مسئولیتهای زیادی از آنها بخواهند، بدیهی است که هم انتظار داشتند که این افراد وقت خود را بیشتر صرف مسئولیتهای حیاتیتر نمایند و نیز شائبه طرفداری از منافع حزبی نسبت به آنها در افکار عمومی شکل نگیرد.
در طول انقلاب جملات فراوانی از امام وجود دارد که گویی امام خمینی نگران تشتت نیروهای انقلاب تحت نام احزاب مختلف بودند که یک نمونه بارز آن چنین جملاتی است: «و اعتصموا بحبل اللَّه مطلوب است. همان است که اقرأ باسم ربک. اسم رب همان ریسمانى است که همه به آن باید اعتصام کنند. مردم را دعوت کنید به وحدت. دعوت کنید به اینکه گروه گروه نشوند. الآن مشغولند شیاطین به اینکه این انسجامى که پیدا شد براى ملت ما، و با این انسجام پیش بردند و بحمد اللَّه پیروز شدند تا اینجا، این را به همش بزنند. گروه گروه کنند: حزب کذا، حزب کذا، جمعیت کذا. چه اسم رویش بگذارند «جمعیت اسلامى» کذا؛ چه اسم بگذارند «جمعیت دمکراتیک» کذا. امروز روز این نیست که تکه تکه بشود این ملت، گروه گروه بشود. امروز تمام گروهها باید ادغام بشوند در یک گروه. و آن گروه اسلامى است. همان طورى که تمام گروهها ادغام شد در یک گروه و تمام قولها و تمام فریادها ادغام شد در یک فریاد، و آن فریاد مرگ بر این رژیم و عرض بکنم که اسلام، جمهورى اسلامى مىخواهیم. آن ادغام گروهها در هم و توجه به اسلام بود که این سد بزرگ شیطانى را شکست، و همه حساب مادیین را باطل کرد.»